ولایت مداری و بصیرت دینی
ولايت، ولايتمداري، بصيرت، بصيرت ديني
عبداللَّه ابراهيم زاده آملی
تاریخ غمباراسلام و تاریخ خونبار تشیع، گواه روشنی است بر این که عامل اصلی ذلت و بدبختی مسلمانان، نداشتن بصیرت و شناخت کافی در ولایتمداری و دین داری است. امروز نیز پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران وتشکیل نظام جمهوری اسلامی دستاورد ولایتمداری توأم با بصیرت امت مسلمان ایران است.
این مقاله در پی بررسی رابطه ولایتمداری با بصیرت دینی است. بررسی نشان میدهد که ولایتمداری راستین که همان دین داری و خداپرستی راستین است جز با بصیرت و آگاهی کافی به دست نمیآید. تاریخ غمبار اسلام و تاریخ خونبار تشیع، گواه روشنی است بر این که عامل اصلی ذلت و بدبختی مسلمانان، نداشتن بصیرت و شناخت کافی در ولایتمداری و دین داری است. امروز نیز پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و تشکیل نظام جمهوری اسلامی دستاورد ولایتمداری توأم با بصیرت امت مسلمان ایران است؛ و در صورتی که ولایتمداری هوشمندانه و همراه با بصیرت ادامه یابد شاهد پیروزیهای بیشتر و دستیابی به اهداف عالی انقلاب، امام، رهبری و شهدای والا مقام خواهیم بود.
درآمد
گرچه دو واژه (ولایتمداری) و (بصیرت دینی) الفاظ متمایزی از هم هستند و به حسب لغت نیز معنای جدای از هم دارند، ولی با دقت در معنای اصطلاحی آنها به ویژه در نگاه شیعی، مشخص میشود که منظور از این دو عنوان، یک معنا بیش نیست؛ چون در تفکر اسلام ناب محمدی(ص)، ولایتمداری بدون بصیرت و هوشمندی معنا و مفهوم درستی ندارد.
براین اساس، اگر کسی میان ولایتمداری و بصیرت دینی، جدایی و عدم ارتباط ببیند و آنگاه در صدد برقراری پیوند و ارتباط معنایی میانشان بر آید، معلوم میشود که نه ازحقیقت ولایت و ولایتمداری راستین و مورد نظر اهل بیت(ع) آگاهی کافی دارد و نه ازبصیرت دینی بهره ای برده است.
بنابراین بحث محوری این مقاله اثبات آمیختگی معنایی ولایتمداری و بصیرت دینی است و این که جداانگاری این دو چه پیامدهای زیانباری را به دنبال دارد. به این منظور نخست مفهوم و جایگاه ولایت بیان میشود.
ولایتمداری و ولایتپذیری شیعه
یكی دیگر از انتظارات امام صادق(علیهالسلام) از شیعیان این است كه نسبت به امامان خویش معرفت و شناخت داشته باشند و بعد از شناخت، با دل و جان، ولایت آنها را بپذیرند و سراپا تسلیم فرامین آن بزرگواران باشند، و آن چنان به ولایت اهل بیت دلبسته باشند كه شادی و خزن خود را، خوشی و ناخوشی و تمام لذائذ و شدائد زندگی را با ولایت و محبت ائمه اطهار(علیهمالسلام) پیوند زنند.
باید محبت اهل بیت، در دل و جانشان رسوخ كرده باشد چرا كه تمام گفتار و كردار، و عكس العملها را با ولایت و محبت آنها میسنجند.
امام صادق(علیهالسلام) در این زمینه میفرماید: «خداوند شیعیان ما را رحمت كند كه از زیادی سرشت ما آفریده شدهاند و با آب ولایت ما عجین گشتهاند، آنان به خاطر اندوه (و غصههای) ما غمناك میشوند و برای شادی ما شاد میشوند.»
البته همیشه اینگونه بوده و هست كه مدعیان ولایتمدار فراوانند ولی ولایت پذیران واقعی كم و اندك میباشند. امام صادق(علیهالسلام) با تبیین علائم هر یك، صفوف ولایتمداران اصلی را از غیرش جدا فرموده است، آنجا كه میفرماید:
«شیعیان سه دستهاند، گروهی به وسیله ما زینت مییابند (و ما را وسیله عزت و آبروی خویش قرار میدهند) و گروهی به وسیله ما میخورند (و ما را وسیله درآمد زندگی دنیایی خویش قرار داده از این طریق زندگی میكنند و گروهی از ما و به سوی ما هستند با امنیت ما آرامش مییابند و با ترس ما ترسانند، بذر،(های كاشته نشده اسرار را) پخش نمیكنند و در برابر جفاكاران خودنمایی ندارند، اگر پنهان باشند كسی سراغ آنها را نمیگیرد و اگر آشكار باشند به آنها اعتنا نمیشود (یعنی شهرت گریز و بی نام و نشانند) آنها (بحقیقت) چراغهای هدایتند(و راهنمایان خلق).
امام صادق(علیهالسلام) علاوه بر سفارشهای مكرر بر ولایت پذیری و ولایتمداری شیعیان خویش، در مكتب تربیتی خویش شیعیان ولایی تربیت نموده و آنان را ولایت مدار بار میآورد، در این زمینه داستان عبدالله بن یعفور یكی از شیعیان با اخلاص و فداكار كه در پذیرش ولایت ائمه اطهار(علیهمالسلام) اسوهای كامل و نمونهای بارز برای تمامی شیعیان میباشد، شنیدنی است. او با همه عظمت علمی و موقعیت اجتماعی در برابر فرمان امام خویش تسلیم محض بود.
امام صادق علیه السلام فرمود: «شیعیان سه دستهاند، گروهی به وسیله ما زینت مییابند (و ما را وسیله عزت و آبروی خویش قرار میدهند) و گروهی به وسیله ما میخورند (و ما را وسیله درآمد زندگی دنیایی خویش قرار داده از این طریق زندگی میكنند و گروهی از ما و به سوی ما هستند با امنیت ما آرامش مییابند و با ترس ما ترسانند، بذر،(های كاشته نشده اسرار را) پخش نمیكنند و در برابر جفاكاران خودنمایی ندارند، اگر پنهان باشند كسی سراغ آنها را نمیگیرد و اگر آشكار باشند به آنها اعتنا نمیشود (یعنی شهرت گریز و بی نام و نشانند) آنها (بحقیقت) چراغهای هدایتند(و راهنمایان خلق).
وی روزی در حضور امام ششم نشسته بود و از وجود حضرتش بهره میبرد، در این بین عبدالله ضمن سخنانی، كلامی را به امام(علیهالسلام) اظهار نمود كه مورد عنایت حضرت قرار گرفت، این سخن كه از ژرفای جان او و عمق ایمان وی ریشه میگرفت، میتواند درسی فراموش نشدنی و الگویی مناسب برای تمام پیروان و دوستداران اهل بیت(علیهمالسلام) باشد.
عبدالله به امام صادق(علیهالسلام) عرض كرد: «سوگند به خدا! اگر اناری را از وسط دو نصف كنی و بفرمایی كه نصف آن حلال و نصف دیگرش حرام است، مطمئنا گواهی خواهم داد كه: آنچه را گفتی حلال و نصف دیگرش حرام است، مطمئنا گواهی خواهم داد كه: آنچه را گفتی حلال، حلال است و آن نصفی را كه فرمودی حرام، حرام است (و هیچگونه اعتراضی نخواهم كرد) پس آن حضرت فرمود: خدا تو را رحمت كند، خدا تو را رحمت كند.»
آری شیعه واقعی سراپا تسلیم فرمان امام خویش میباشد و هرگز اهل بیت را رها نخواهد كرد، چنان كه آن حضرت در جای دیگر فرمود: «كذب من زعم انه من شیعتنا و هو متمسك بعروه غیرنا؛ دروغ پنداشته آن كسی كه خود را شیعه ما میداند ولی به ریسمان (سرپرستی و ولایت) غیر ما (اهل بیت) چنگ میزند» چرا كه رستگاری و سعادت ابدی جز در سایه پذیرش امامت امامان معصوم (علیهمالسلام) میسر نیست.
امام صادق(علیهالسلام) فرمود: «بخدا قسم ما (همان) نعمتی هستیم كه خداوند به بندگانش عنایت فرموده و به وسیله ما رستگار شود آن كسی كه رستگار شده است (و به سعادت ابدی دست یافته است) و شیعه واقعی کسی است كه به دنبال امامان خویش باشند و پا جای پای آنها گذارند.
امام صادق(علیهالسلام) فرمود: بخدا قسم ما نعمتی هستیم كه خداوند به بندگانش عنایت فرموده و به وسیله ما رستگار شود آن كسی كه رستگار شده است و شیعه واقعی کسی است كه به دنبال امامان خویش باشند و پا جای پای آنها گذارند
به همین دلیل امام صادق(علیهالسلام) فرمود: «شیعه ما نیست كسی كه به زبان بگوید شیعه هستم ولی در عمل با ما مخالفت كند و آثار ما را زیر پا گذارد، ولكن شیعه كسی است كه با زبان و دل با ما موافق باشد و آثار ما را پیروی كند و مانند ما رفتار نماید، چنین كسانی شیعه (واقعی) ما هستند.»
منبع مطلب: تبیان
ولایت و ولایتمداری از دیدگاه شهید مطهری
چکیده
از مـهـم تـریـن اصـول اسـلام ، ((ولایـت )) است . ولایت به معنای پذیرفتن رهبری پیشوای الهـی و نیز اعتقاد به این که امامان معصوم پس از پیامبر اسلام (ص ) از سوی خداوند بر مـردم ولایـت دارنـد. نـظـام سـیـاسـی اسلام و شیوه حکومتی دین بر پایه ولایت است و ملاک مـسـلمـانـی پـس از اطـاعـت از رسـول خـدا(ص ) ولایت پذیری است . بشر برای پیمودن راه سـعـادت چـاره ای جـز تـبـعـیـت و پـیـروی از فرامین راهنمایان الهی ندارد بدین جهت هرگاه مـسلمانان حول محور ولایت جمع شده و تابع بی و چون و چرای ولایت بوده اند پیروزی و سـعادت دنیا و آخرت را کسب نموده اند. هدف اصلی این مقاله بررسی ابعاد، ویژگی ها و شخصیت های الگو در بحث ولایت مداری از دیدگاه شهید مطهری است.
مقدمه
بـشـر بـرای پیمودن راه سعادت و گام نهادن در طریق عبودیت و پیشرفت معنوی و رسیدن بـه کـمـالات انـسـانی که مهم ترین هدف خلقت انسان از دیدگاه اسلام است ، همواره محتاج راهنمایان و پیشوایانی بوده تا او را در این راه دست گیرند و راه نمایند تا راه را از چاه بـاز شـنـاسـد، و هم به شیوه درست و هم در کم ترین زمان به هدف نزدیک شود؛ چه عمر آدمـی ظـرفـیـت تـجـربـه هـمـه شـیـوه هـا را نـدارد. بـر ایـن اسـاس خـداونـد متعال از باب رحمت گسترده خویش بر بندگان و لطف بی کرانش بر آنان ، از آغاز خلقت بـشـر، پـیـامـبـران و راهـنـمـایـانـی هـمراه با تعالیم و آموزه های حیات بخش را به سوی بـنـدگـان فـرو فـرستاد که آخرین ، تکمیل کننده راه پیامبران پیشین ، پیامبر بزرگوار اسـلام حـضـرت مـحـمـد مـصـطـفـی (ص ) مـی بـاشـد. در طـول تـاریـخ هر گاه مسلمانان حول محور ولایت جمع شده و تابع بی چون و چرای والایت بـوده انـد، پیروزی بزرگ آفریده و سعادت دنیا و آخرت خود را تضمین نموده اند و بر دشـمـن خود غالب شده اند. این مقاله بر آن است که موضوع ولایت و ولایت مداری را از منظر استاد شهید مطهری بازشناسی و در یک مدل منسجم بررسی و ارائه نمایند.
ولایتپذیری و ولایتمداری
دو مفهوم ولایتپذیری و ولایتمداری که از عناصر اصلی گفتمان سیاسی تشیع در زمان معاصر محسوب میشوند، بعضاً به صورت مشترک و برای انتقال یک رفتار یا یک مفهوم استفاده میشوند.
به ظاهر هر دو واژه، کاربرد یکسان دارند و برای انتقال یک مفهوم که همانا تبعیت از ولایت است، استفاده میشوند اما دقت در مفاهیم مذکور نشان میدهد آنان مترادف هم نیستند و هر کدام مؤید یک رفتار مشخص در مواجهه با توصیهها یا فرامین ولایتاند.
در نحوه مواجهه با ولایت قطعاً واژه ولایتمداری دارای جوهره ارزشی بیشتری است. ولایتمداری به این معنی است که صدر تا ذیل عمل اجتماعی و سیاسی و فرهنگی با اشاره به نگاه رهبری انجام میشود، به عبارت بهتر اراده شخصی در حوزههای ذکر شده حتی در حوزه شخصی هیچ دخالتی در انتخاب مسیر ندارد.
شخص ولایتمدار گوش به فرمان است و اشارههای ولی را دنبال میکند. فرد ولایتمدار قبل از هر حرکت اجتماعی و سیاسی به دنبال حجتی میگردد تا رفتار خود را به ولایت ارجاع دهد. فرد ولایتمدار سراپا گوش است و در مقابل این سؤال که اگر این مسیر اشتباه بود، چه میکنی؟ پاسخ خواهد داد که اگر از منظر الهی قصوری باشد به ما برنمیگردد زیرا ما گردن به فرمان ولی گذاشتهایم و هم او در پیشگاه الهی پاسخگو است.
ولایتمداری شاخصی برای نگرش اعتقادی به ولایت فقیه درعصر غیبت نیز محسوب میشود.
اما ولایتپذیری قدری با ولایتمداری متفاوت است. ولایتپذیر به کسی میگویند که براساس عقل و تدبیر و فهم خود عمل میکند اما اگر در حین انجام کار احساس کند تعارضی با فرمان ولی پیش آمده، خود را اصلاح میکند و بین نظر خود و نظر ولی، فرمان ولی را اولی میداند و تدبیر خود را به حاشیه میراند.
در ولایتپذیری دسته دومی نیز وجود دارد. این دسته کسانی هستند که نگاه اعتقادی به ولایت ندارند بلکه مبنای احترام و تکریم ولایت را به جایگاه قانونی آن در قانون اساسی ارجاع میدهند. آنان بر این باورند که: ما جنبه قدسی، کشفی و فراقانونی برای ولی فقیه قائل نیستیم اما چون رهبری در قانون اساسی آمده، لاجرم قبول داریم و محترم میشماریم.
این دسته یک تفاوت اساسی با ولایتپذیران دسته اول دارند. تفاوت آن است که این دسته بین فرمان یا توصیه رهبری و دیدگاه خود بلافاصله از نگاه خود عدول نمیکنند، بلکه با ارجاع دو نظر به عقلانیت و ضمن توجه به منافع و ضرر آن، یکی را انتخاب میکنند. بسیاری از روشنفکران تحصیلکرده در مواجهه با دیدگاههای ولایت در این گزینه گرفتار میآیند زیرا با حذف نگاه اعتقادی از ذهنیت خویش، دیگر حجتی برای تمکین مطلق نمییابند.
میتوان نحوه مواجهه موسوی با انتخابات 1388 بهرغم دیدگاهها و توصیههای رهبری را به عنوان نمونهای بارز برای این دسته برشمرد. در یک تقسیمبندی دیگر میتوان دو واژه «مولوی» و «ارشادی» که این روزها مجدداً نقل برخی مجالس و نوشتارها و محاورهها شده است را با دستهبندی قبلی انطباق داد.
ولایتمداران همه فرامین و توصیههای رهبری را مولوی میدانند و الزاماً دوگانه مذکور را باطل میدانند، اما ولایتپذیران تلاش میکنند توجیهات خود را با ارشادی خواندن فرمان یا توصیه به تصمیم تزریق نمایند و بتوانند بین دیدگاههای خود و رهبری حاصل جمع ببندند.
همسویی و هماهنگی با ولایت میتواند در سه سطح رواشناسی نیز بررسی شود.
این سه سطح عبارتند از:
1ـ درونی کردن (اعتقادی)
2ـ همرنگی
3ـ تبعیت.
مورد اول جنبه اعتقادی دارد (ولایتمداری) اما دو مورد بعدی برای پاداش یا فرار از تنبیه و برای پیشگیری از سرزنش و فشار اجتماعی صورت میگیرد اما اعتقاد راسخی پشت آن نیست.
امروز هر دو رویکرد در جامعه ایران وجود دارد و سطوح ولایتپذیری و اصل ولایتمداری طرفداران خاص خود را دارد، اما نگاهی که ولایت فقیه را نه امری قانونی بلکه در امتداد استمرار معصومین (ع) میداند اصل را بر ولایتمداری قرار میدهد و برای خود شأن و منزلتی که متمایزکننده باشد، قائل نیست.
منبع: جوان آنلاین
ترجمه و شرح خطبه 222 نهج البلاغه
بخش اول: راهنمایان راه حق
و من كلام له (عليه السلام) قاله عند تلاوته «يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»:
إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّكْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ، تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ. وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِي الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِي أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِي فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِي ذَاتِ عُقُولِهِمْ، فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ يَقَظَةٍ فِي [الْأَسْمَاعِ وَ الْأَبْصَارِ] الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَةِ، يُذَكِّرُونَ بِأَيَّامِ اللَّهِ وَ يُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ بِمَنْزِلَةِ الْأَدِلَّةِ فِي الْفَلَوَاتِ. مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَيْهِ طَرِيقَهُ وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجَاةِ، وَ مَنْ أَخَذَ يَمِيناً وَ شِمَالًا ذَمُّوا إِلَيْهِ الطَّرِيقَ وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَكَةِ، وَ كَانُوا كَذَلِكَ مَصَابِيحَ تِلْكَ الظُّلُمَاتِ وَ أَدِلَّةَ تِلْكَ الشُّبُهَاتِ.
سخنى از آن حضرت (ع) هنگام تلاوت آيه «رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله»:
خداوند سبحان، ياد خود را روشنى دلها ساخت كه به پرتو آن شنوا شوند، هر چند، زان پيش ناشنوا بوده اند، و بينا گردند هر چند، زان پيش نابينا بوده اند و آرامش يابند، هر چند زان پيش ستيزه جو بوده اند.
همواره در پاره اى از زمان و در روزگارى كه پيامبرى نبوده، خداوند فراخ بخشايش و نعمت را، بندگانى است، با آنها از راه فكرتشان- به الهام- راز گويد و از طريق عقولشان به هدايت و راهنمايى سخن گويد و آنان به نور بيدارى كه در گوشها و چشمها و دلهايشان مى افكند چراغ هدايت را روشن مى دارند. ايام الله را به ياد مردم مى آورند و آنان را از عظمت و جلال خداوندى بيم مى دهند. اينان همانند راهنمايانى هستند در بيابانها كه هر كه از راه ميانه رود طريقه اش را بستايند و او را به رهايى مژده دهند و هر كه به راه راست يا چپ رود طريقه اش را نكوهش كنند و از هلاكتش بر حذر دارند و در اين حال، چونان چراغهايى هستند كه تاريكيها را روشن مى سازند و راهنمايانى كه ديگران را از گرفتار شدن در شبهه ها باز مى دارند.
بخش دوم: ویژگیهای اهل ذکر
وَ إِنَّ لِلذِّكْرِ لَأَهْلًا أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْيَا بَدَلًا، فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَنْهُ، يَقْطَعُونَ بِهِ أَيَّامَ الْحَيَاةِ وَ يَهْتِفُونَ بِالزَّوَاجِرِ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ فِي أَسْمَاعِ الْغَافِلِينَ وَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ وَ يَأْتَمِرُونَ بِهِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يَتَنَاهَوْنَ عَنْهُ؛ [فَكَأَنَّهُمْ] فَكَأَنَّمَا قَطَعُوا الدُّنْيَا إِلَى الْآخِرَةِ وَ هُمْ فِيهَا فَشَاهَدُوا مَا وَرَاءَ ذَلِكَ، فَكَأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُيُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخِ فِي طُولِ الْإِقَامَةِ فِيهِ وَ حَقَّقَتِ الْقِيَامَةُ عَلَيْهِمْ عِدَاتِهَا، فَكَشَفُوا غِطَاءَ ذَلِكَ لِأَهْلِ الدُّنْيَا حَتَّى كَأَنَّهُمْ يَرَوْنَ مَا لَا يَرَى النَّاسُ وَ يَسْمَعُونَ مَا لَا يَسْمَعُونَ. فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ لِعَقْلِكَ فِي مَقَاوِمِهِمُ الْمَحْمُودَةِ وَ مَجَالِسِهِمُ الْمَشْهُودَةِ، وَ قَدْ نَشَرُوا دَوَاوِينَ أَعْمَالِهِمْ وَ فَرَغُوا لِمُحَاسَبَةِ أَنْفُسِهِمْ عَلَى كُلِّ صَغِيرَةٍ وَ كَبِيرَةٍ أُمِرُوا بِهَا فَقَصَّرُوا عَنْهَا أَوْ نُهُوا عَنْهَا فَفَرَّطُوا فيهَا، وَ حَمَّلُوا ثِقَلَ أَوْزَارِهمْ ظُهُورَهُمْ فَضَعُفُوا عَنِ الِاسْتِقْلَالِ بِهَا فَنَشَجُوا نَشِيجاً وَ تَجَاوَبُوا نَحِيباً، يَعِجُّونَ إِلَى رَبِّهِمْ مِنْ مَقَامِ نَدَمٍ وَ اعْتِرَافٍ؛ لَرَأَيْتَ أَعْلَامَ هُدًى وَ مَصَابِيحَ دُجًى، قَدْ حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلَائِكَةُ وَ تَنَزَّلَتْ عَلَيْهِمُ السَّكِينَةُ وَ فُتِحَتْ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ أُعِدَّتْ لَهُمْ مَقَاعِدُ الْكَرَامَاتِ فِي مَقْعَدٍ اطَّلَعَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ فِيهِ، فَرَضِيَ سَعْيَهُمْ وَ حَمِدَ مَقَامَهُمْ، يَتَنَسَّمُونَ بِدُعَائِهِ رَوْحَ التَّجَاوُزِ رَهَائِنُ فَاقَةٍ إِلَى فَضْلِهِ وَ أُسَارَى ذِلَّةٍ لِعَظَمَتِهِ، جَرَحَ طُولُ الْأَسَى قُلُوبَهُمْ وَ طُولُ الْبُكَاءِ عُيُونَهُمْ، لِكُلِّ بَابِ رَغْبَةٍ إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ يَدٌ قَارِعَةٌ، يَسْأَلُونَ مَنْ لَا تَضِيقُ لَدَيْهِ الْمَنَادِحُ وَ لَا يَخِيبُ عَلَيْهِ الرَّاغِبُونَ. فَحَاسِبْ نَفْسَكَ لِنَفْسِكَ، فَإِنَّ غَيْرَهَا مِنَ الْأَنْفُسِ لَهَا حَسِيبٌ غَيْرُكَ.
مردمانى هستند كه ياد خدا را به جاى دنيا برگزيده اند و تجارت و خريد و فروخت، آنان را از آن مانع نشود. سراسر عمر را با ياد خدا گذرانند و نهى و منع خداوند را در آنچه حرام كرده به گوش غافلان مى خوانند. مردم را به عدالت فرمان مى دهند و خود به عدالت كار مى كنند. مردم را از كارهاى زشت بازمى دارند و خود مرتكب آن نمى شوند.
گويى دنيا را طى كرده اند و به آخرت رسيده اند و اكنون در جهان آخرت اند و آنچه را كه آن سوى دنياست به عيان ديده اند. گويى به حالات پوشيده اهل برزخ با وجود طولانى بودن اقامتشان در آنجا آگاه اند و مى دانند كه چه مدت است كه در آن عالم به سر مى برند. قيامت وعده هايش را برايشان تحقق بخشيده و زنگ ترديد از دلشان زدوده است. و اكنون براى مردم دنيا پرده از آن بر مى گيرند، چنانكه گويى آنچه مردم نمى بينند، آنان مى بينند و آنچه نمى شنوند، مى شنوند.
اگر آنان را در عقل خود تصور كنى بينى كه در آن جايگاه پسنديده و مجلس شايسته دفترهاى اعمال خود را گشوده اند و براى محاسبه نفس خود از هر كار دست كشيده اند، هر خرد و بزرگ را كه به آن مأمور شده اند، ولى در انجامش قصور ورزيده اند، يا از آن نهى شده اند و مرتكب آن شده اند، مى نگرند. در حالى كه، بار گناهان بر پشتشان سنگينى مى كند و از تحمل آن ناتوان شده اند، گريه گلويشان را مى فشارد و با مويه و ناله پاسخ يكديگر را مى دهند. به درگاه پروردگار خود پشيمان و معترف به زارى آواز بر مى دارند.
هم در آن حال، نشانه هاى هدايت را بنگرى و چراغهاى ظلمت شكن را بينى. ملايكه گرداگردشان را گرفته اند. بر آنان آرامش و آسودگى نازل گشته، درهاى آسمان برايشان گشوده شده و كرسيهاى كرامت در جايى كه خداوند بر آن آگاه است، زده شده، از سعى آنها خشنود است و مقامشان نزد او پسنديده است.
به هنگام رازگويى با خداى تعالى نسيم دلنواز عفو و بخشش را استشمام مى كنند. فقيرانى هستند نيازمند فصل و كرم او، اسيرانى به خاك مذلت نشسته، در برابر جلال و عظمت او، اندوه فراوان دلهايشان را و گريستن بسيار چشمانشان را خسته است. هر درى را كه به لطف خداوندى باز مى شود، با دست نياز مى كوبند، از كسى درخواست بخشش دارند كه عرصه فراخ بخشايش او را تنگى نيست و هيچ خواهنده از آنجا نوميد باز نمى گردد. پس تو، به حساب نفس خود برس كه كسان ديگر را جز تو كسى هست كه از آنها حساب بكشد.
منابع:
ترجمه و شرح خطبه 222 نهج البلاغه؛ بخش اول: راهنمایان راه حق
ترجمه و شرح خطبه 222 نهج البلاغه؛ بخش دوم: ویژگیهای اهل ذکر
ولایت و خلافت امام علی(ع) در قرآن
بشر برای پیمودن راه سعادت و گام نهادن در طریق عبودیت و پیشرفت معنوی و رسیدن به کمالات انسانی که مهم ترین هدف خلقت جنیان و انسان ها از نگاه قرآن است.(1) همیشه محتاج راهنمایان و پیشوایانی بوده اند تا آنان را در راه دستیابی به این هدف والای الهی یاری رسانند و آن چه موجب رشد و ترقی معنوی و رسیدن به این هدف است را به او تعلیم دهند و او را از آن چه سبب انحراف و گمراهی و سقوط می گردد بازدارند و در نهایت تشخیص راه حق از باطل و هدایت از ضلالت را به وی بشناسانند.
بر این اساس خداوند متعال از باب رحمت گسترده خویش بر بندگان و لطف بی کرانش بر آنان، از آغاز خلقت بشر، پیامبران و راهنمایانی همراه با تعالیم و دستورات حیاتبخش را به سوی بندگان فرو فرستاد تا آنان با ارشاد بشر و ابلاغ این تعالیم و معارف الهی، انسان ها را به سوی حق و راه هدایت رهنمون سازند و از انحراف و سقوط آنان در دام شیاطین جن و انس جلوگیری کنند.
لکن از آن جا که مدت حیات هر یک از این پیامبران الهی کوتاه و عصر رسالت و تبلیغ آنان محدود است خداوند متعال پس از سپری شدن عصر رسالت هر یک از انبیاء، جانشینانی را برای آنان برگزید تا رسالت و راه آنان را ادامه دهند و از دین و عقاید مؤمنان پاسداری نمایند. روی این جهت، مشاهده می کنیم که پس از وفات هر یک از انبیاء الهی جانشینان و حجت الهی دیگری رهبری و هدایت مؤمنان را به دست گرفته اند و به ارشاد و رهبری پیروان آن پیامبر الهی و دیگر بندگان خدا همت گماشته اند.
پس از وفات پیامبر خاتم(ص) نیز بشر از این لطف و رحمت الهی محروم نگردید و خداوند متعال برای پیامبر خاتم(ص) جانشین یا جانشینانی را برگزید تا این حجت های الهی و جانشینان آن حضرت رسالت پیامبر اسلام را ادامه دهند و از دین و عقاید مؤمنان حفاظت نمایند. ولکن برای این که مسلمانان و پیروان پیامبر خاتم با جانشینان آن حضرت آشنا گردند و خود را پس از وفات پیامبر اکرم ملزم به تبعیت و اطاعت از آنان بدانند خداوند متعال از همان آغاز بعثت پیامبر(ص) با نزول آیات متعدد و در مراحل و مواقع مختلف ویژگی های برجسته این حجت های الهی و جانشینان پیامبر را برای مسلمانان تبیین نمود و آنان را به عنوان ولی و سرپرست مسلمانان و کسانی که امت اسلامی می بایست از آنان پیروی نمایند معرفی کرد. افزون بر این به پیامبرش نیز فرمان داد تا با ابلاغ و تبیین این آیات برای مسلمانان،
شخصیت و جایگاه جانشینان خود را برای آنان بازگو نمایند تا بر همگان روشن گردد که پس از وفات آن حضرت مسلمانان باید آنان را به عنوان رهبر و راهنمای خود در امور دین و دنیا برگزینند و دین و عقاید خود را از آنان دریافت کنند که ما در ذیل به بخشی از عمده ترین آیاتی که در قرآن کریم در مورد ولایت و جانشینی امیرالمؤمنین علی(ع) نازل شده و نیز روایاتی که در تفسیر و تبیین این آیات از رسول خدا صادر گردیده است اشاره می نمائیم تا پیروان و رهروان راه ولایت و دیگر مسلمانان با حقیقت راه و مسیری که پیامبر اکرم پس از خود برای مسلمانان ترسیم نموده آشنا گردند.
جایگاه ولایتپذیری و ولایتمداری در اسلام
چکیده:
ولایت یکی از ارکان اصلی و آموزههای اساسی دین مبین اسلام و به تعبیر دقیقتر، اصلیترین و اساسیترین آموزة آن است. هدف اصلی این تحقیق، بررسی مؤلّفههای ولایتمداری و عوامل مؤثّر بر تحکیم آن بر مبنای آیات قرآن کریم و روایات معصومین(ع) است. بخشهای مختلف این تحقیق شامل دلایل اهمیّت ولایتمداری، مؤلّفههای ولایتمداری، عوامل مؤثّر در تحکیم ولایتمداری، آثار روحی و معنوی ولایتمداری و پیامدهای زیانبار تکذیب و مخالفت با ولایت میباشد که در این تحقیق، با استناد به آیات قرآن کریم و روایات معصومین(ع) مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. نتیجة تحقیق نشان میدهد که آموزههای اسلامی، زمانی معنای واقعی به خود میگیرد که در چارچوب ولایت و در محور و مدار آن تحقّق یابد. شرط پذیرش اعمال، ولایتمداری است و هر کس که به ولایت نزدیکتر شود و در ولایتمداری استوارتر گردد، بهرة بیشتری از چشمههای معنوی خواهد برد.
مقدّمه:
از جمله مباحثی که نیاز به بررسیهای بسیار و دقیق دارد، توجّه کردن به مسئلة ولایت است. برخی پنداشتهاند که ولایت منحصر و محدود به محبّت و مودّت نسبت به اهل بیت(ع) است، در صورتی که با استناد به قرآن و روایات معصومین(ع) معلوم میشود که در بحث دیگری هم مطرح میباشد. یکی از مهمترین آنها، مسئلة رهبری امّت اسلام بعد از پیامبر اکرم(ص) است که به اعتقاد شیعه، به امر خدا و پیامبر(ص) بر عهدة امامان دوازدهگانه بوده است و پس از ایشان و در زمان غیبت امام عصر(عج)، بر عهدة فقیه عادل، آگاه و جامعالشّرایط است.
ولایت از جایگاه بلند اعتقادی و محتوای عمیق ارزشی برخوردار است و از ذخایر و گنجینههای نهفتة درون عالَم و آدم حکایت میکند که از سرچشمة حقایق باطنی جهان و کُنه وجود عالم و مبداء اعلای فیض، یعنی وجود واجب تعالی فیضان کرده، جان و جهان را حیات بخشیده است و بر همة آنچه که هست، از مُلک و ملکوت، غیب و شهود، تکوین و تشریع، سیطره پیدا کرده است: Pهُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ…: در آنجا ثابت شد که ولایت (و قدرت) از آنِ خداوندِ بر حق است…O (الکهف/ 44)؛ P…وَبَرَزُواْ للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ: و آنان در پیشگاه خداوند واحد قهّار ظاهر مىگردندO (ابراهیم/ 48).
علاوه بر آیاتی که محوریّت این موضوع را بیان میکنند، روایات متعدّدی وارد شده که اسلام را بر پنج پایه استوار دانسته است و از میان آنها، ولایت را مهمترین رکن برشمرده است؛ از جمله در حدیثی از امام محمّد باقر(ع) چنین نقل شده است: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلاَةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلاَیَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلاَیَة: اسلام بر پنج پایه استوار گردیده است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت. آنچنانکه کسی به ولایت فراخوانده شده، به هیچ چیز دیگری فراخوانده نشده است» (کلینی، 1385، ج 2: 18).
قرآن کریم در عین اینکه ولایت را کاملاً از آنِ خدا و منحصر در او میداند (الشّوری/ 9)، آن را برای پیامبراکرم(ص) و ائمّة اطهار(ع) نیز اثبات کرده است (المائده/ 55). هر مسلمانی براى رسیدن به حیات طیّبه، نیازمند به ولیّ و رهبر است. در زمان رسول اکرم(ص)، الگو و پیشواى مسلمانان، خودِ حضرت بوده است و پس از ایشان این منصب به اهل بیت(ع) و پس از ایشان، به مرجع و رهبر دینى فقیه و جامعالشّرایط رسیده است. از این رو، مسئلة اصلی تحقیق حاضر این است که مؤلّفههای مؤثّر در ولایتمداری کدام است و ولایتمداری چه آثار روحی و معنوی به همراه دارد. برای پاسخ به این مسئله، به آیات قرآن کریم و روایات معصومین(ع) استناد شده است.